امروز من 3روزه شدم....کاش می شد تاریخ تولدم رو تو شناسنامم عوض کنم و بذارم:1390/11/6ای کاش...
باورم نمی شه که اسم خودم رو انسان گذاشته بودم.....
منه بی سرو پا خودمو کنار یه عالمه سروپا پیدا کردم....من به چی دل خوش کرده بودم؟ به این که نماز میخونمو روضه میگیرم؟به اینکه میگم با خدا رفیقم؟؟؟پس اگه واقعا با خدا رفیق بودم چرا تو آرزوهام غرق شده بودمو زیاد سراغی ازش نمیگرفتم؟؟مگه یه رفیق چقدر میتونه بی معرفت باشه؟!!
من کجا جا مونده بودم؟تو کدوم کوچه؟تو کدوم خیابون؟تو کدوم شهر؟پشت کدوم پنجره؟
من کجا گم شده بودم؟؟؟تو شهر آرزوها؟
خدایا از اینکه بنده بدو گنهکارم سخت شرمنده ام....
دلمو به این خوش کرده بودم که قلبم انقدر رئوفه که راضی به رنجش احدی نیست به اینکه واسه خشنودی دیگران راضی به تحمل هر رنجیه!
خدایا منو لحظه ای به حال خودم وا نگذار...اگه منو رها کنی نابودیم حتمیه...
ای حسین...ای مظلوم کربلا...ای شفیع لبیک گویان ای کاش میتونستم ندای(هل من ناصرت)را من هم لبیک بگم!
خدایا من خیلی بدو ضعیفم و در برابر گناه یارای مقاومت ندارم،چون هنوز نشناختمت و حتی برای شناختنت زحمت نکشیدم،چون ضعيف و پايبند به اين دنيام،و نمي تونم از خوشي ها و
آسايش هاي محض وپوشالي اين دنيا دل بكنم و در راه شناختت سختي بكشم...سختی که پر از شیرینی و لذته....
تو رو به خودت قسم عاشقم کن...خدایا اگه عاشقم کنی که چیزی ازت کم نمیشه مگه نمیگن اگه بخوای خدا اینکارو میکنه حالا من خواستم حالا نوبت توئه،من تو رفاقتمون کم گذاشتم،ولی توکه خوبی تو که مهربون مهربونای عالمی منو ببخشو عاشقم کن....
((همه آرزويم اين است كه ببينم زتو رويي
چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي))
خدایا اگه اینکارو بکنی دیگه هیچی نمیخوام چون اون موقع دیگه همه چی دارم،چون دیگه از همه جی رهایی پیدا می کنم...
خدایا دلشکسته و پشیمونم
تو خودت گفتی به دل شکسته هات نزدیکی
منم یه دل شکسته دارم...
خدایا من جوان بودمو غافل آیا برمن خشم گرفته ای؟به من نگاه کن به من که هرشب از پشت پنجره ی بسته ی زمین باتو سخن می گویم....
دست هایم کوتاهند،کوتاه تر از آنچه که فکرش را بکنی پس بیش از این آن ها را منتظر مگذار....
نظرات شما عزیزان:
omid 
ساعت14:56---14 بهمن 1390
باید باور کنم که هنوز اسمان،جرعه بارانی دارد که زیر بارشش پاک شوم.
هنوز هم میشود بر شانه های زخمی زمان ایستاد
امروز من عشق های دنیاییم را به دست باد رهایی سپردم.
بگذار با تو بمانم بگذار دستم را از دستت جدا نکنم
که مطمئنم بی حضور دستهای توخیلی زود در این کوچه پس کوچه های نا اشنا
راه را گم خواهم کرد ای خدا اااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا ااا
پاسخ:قشنگ بود!ممنون!
پریسا
ساعت14:41---14 بهمن 1390
سلام خسته نباشید چقدر جالب و قشنگ بود حستونو واقعاً قشنگ و زیبا بیان کردین ممنون می شم به وبلاگ ما هم یه سری بزنی و نظر بدی
پاسخ:لطف دارید جو شلمچه و اینا دیگه....
یه بنده خدا!!!!!!
ساعت17:44---11 بهمن 1390
اره. ناراحت شدم . مخاسم بمیری بعدش تو مسجد کوچک بیام کبابت بخورم!!!!!!!!!حیف شد. کباب از دست پرید
دکتر فصیحی
ساعت15:53---11 بهمن 1390
چقد قشنگ....حس خیلی زیبایی دارید سعی کنید حفظش کنید!در ضمن خانوم طرز حرف زدنتون با خدا خیلی جالبه من خیلی دوس دارم!پیداس که خیلی باهاش رفیقی سفارش مارو هم بکنید...
پاسخ:ممنون!لطف دارین....تازه روم نمیشه طرز اصلی که با خدا حرف میزنم اینجا بنویسم ،بنویسم مسخرم میکنید!!!بعضی وقتا بوسم واسش میفرستم!!!:-dنگید دیوونه هستماااا!نه بابا ما کی باشیم که سفارش کسی رو بکنیم؟!
یتا پسرگ میبدی 
ساعت14:31---11 بهمن 1390
معنی ترسو بد برداشت نکنید!!!یعنی شخصیتتون طوریه که کسی نمیتونه جلوتون نیششو باز کنه!!چرا بد برداشت می کنید؟!یعنی می گم دختر خوبی هستید!
پاسخ:آهاااان!خب این که خیلی خوبه!!پس همون بهتر بترسن!بازم خدارو شکر:)
یتا پسرگ میبدی
ساعت13:52---11 بهمن 1390
خدائیش یکی از رفیقام تو دانشگاه می گفت پسرا وقتی تو رو (خود تورو میگفتااااا)میبینن جرات نمیکنن سرشونو بالا بیارن!!!
ایولا ایولا دمت گرم...پاسخ:عه؟چه جالب!!!!خدا رو شکر!خوشحالم!!!ولی دیگه چرا ترس؟؟؟من ترسناکم؟
یکی بنده خداااااااااااااااا
ساعت14:22---10 بهمن 1390
قشنگ بود. حست یعنی فشنگه...
پاسخ:سلام!ممنون!
پاسخ:ناراحت شدین که نمردم؟
تبادل
لینک هوشمند
ورود
اعضا:
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
<-PollName->
آمار
وبلاگ:
خبرنامه وبلاگ: